Quantcast
Channel: prince of darkness
Viewing all articles
Browse latest Browse all 45

داستان خون اشامی کابوس(nightmare)قسمت 9

$
0
0

سلام اینم از قسمت 9

....

تکه چوب کلفتی در دلم فرو رفته بود.بادیدن تکه چوب خونی از حال رفتم .وقتی چشمانم راباز کردام

گردنم میسوخت .دستم را بر روی گردنم گذاشتم محل گاز گرفتگی بر روی گردنم بود .

صدایی از میان درختان شنیدم از ترس میخکوب شدم .

وقتی کوین را دیدم که از میان درختان بیرون امد خیالم راحت شد اما با دیدن خونی که گوشه ی لبش بود ولکه ی خون لباسش ترسیدام .با زحمت از جایم بلند شدم وشروع به دویدن کردام .با هر قدمی که بر میداشتم جاری شدن خون از شکاف دلم را احساس میکردام.

باشدت به کسی برخورد کردام و بر زمین افتادام .وقسمت بیشتری از چوب در بدنم فرو رفت .به گریه افتادام

دنییل:این جا چی کار میکنی ؟؟

چرا لباست خونیه ؟؟؟

در جوابش فقط گریه کردام

دنییل :صبر کن الان کمکت میکنم .

میتونی راه بری ؟؟

با سر حرفش را تایید کردام اما وقتی اولین قدم را برداشتم درد وجودم را فرا گرفت وخون دوباره از زخمم بیرون جهید

نمی خواستم تسلیم شوم پس به راه رفتن ادامه دادم به سختی قدم بر میداشتم و باهر قدم اهی از درد میکشیدم

دنییل :این جوری که تا صبح هم نمی رسی؟؟ قبل از این که برسی هم از ضعف میمیری.

وایسا الان بغلت میکنم

:بذارم زمین .مگه با تو نیستم ؟؟!!!

ـ:بذارمت زمین که بمیری .صبرکن الان میرسیم

وقتی به نزدیک در چادر رسیدیم بچه ها رو صدا زد و کمک خواست

باکمک بچه ها در چادر دراز کشیدام 

سارا:چه اتفاقی برات افتاده ؟؟

انیا:اگه تو یک روز سالم بمونی من اسمم رو میذارم باقالی

دنییل:حالا وقت این حرف هاست !!!یکی جعبه کمک های اولیه رو بیاره

در چادر باز شد وسارا با جعبه کمک های اولیه وارد شد

پس از چند دقیقه کوین به چادر ما امد

با دیدنش جیغ کشیدام ودست سارا رامحکم گرفتم

کوین:این چرا این جوری میکنه ؟!!

دنییل:عادیه .اولین بار که منو دیده بود هم همین طوری رفتار میکرد !!

دنییل:اه این چرا دوباره غش کرد

.................................................................................


Viewing all articles
Browse latest Browse all 45

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>