Clik here to view.
داستان خون اشامی کابوس(nightmare)قسمت 8
سلام خودتون بدون هیچ حرفی برید ادامه... شنبه صبح هوا هنوز تاریک بود که برای اردو حاضر شدیم .ساعت 3:30 دقیقه روبه روی درب مدرسه ایستاده بودیم.بالاخره پس از یک ربع همه اماده وحاضر...
View ArticleClik here to view.
داستان خون اشامی کابوس(nightmare)قسمت 9
سلام اینم از قسمت 9.... تکه چوب کلفتی در دلم فرو رفته بود.بادیدن تکه چوب خونی از حال رفتم .وقتی چشمانم راباز کردام گردنم میسوخت .دستم را بر روی گردنم گذاشتم محل گاز گرفتگی بر روی گردنم بود .صدایی از...
View ArticleClik here to view.
داستان خون اشامی کابوس(nightmare)قسمت 10
قسمت 10 چشانم را باز کردام.سارا در کنارم نشسته بود وچشمانش را بسته بود .ارام صدایش زدم جوابم را نداد .دلم نیامد از خواب بیدارش کنم .چشمانم را بستم و دستم را بر روی دلم گذاشتم زخم عمیقم پانسمان شده بود...
View ArticleClik here to view.
داستان خون اشامی کابوس(nightmare)قسمت 11
سلام برید ادامه این عکس رو هم خیلیییییییییی دوست دارم زیپ چادر را به ارامی باز کردام تا کسی را از خواب بیدار نکنم .هندزفری را به گوشی ام وصل کردام و اهنگ شات اپ (گروه u kissخونده با اینکه قدیمیه خیلی...
View ArticleClik here to view.
داستان خون اشامی کابوس(nightmare)قسمت 12
با بغض گفتم:نه کسی با سرعت به سمتم می دوید سرم را به زحمت بلند کردام وسارا را دیدم .در صورتش نگرانی موج میزد با گریه خودم را در اغوشش انداختم . سارا:باز که خودت رو زخمی کردی .اخه دختر چرا انقدر تو سر...
View ArticleClik here to view.
داستان خون اشامی کابوس(nightmare)قسمت 13
داستان خون اشامی کابوس(nightmare)قسمت 13 سلام باقسمت13 اومدم بچه ها اون گلهایی که میخونن یک نظر بذارن میخواهم ببینم چند نفر میخونن اگه حوصله ندارید یک نقطه هم بذارید کافیه فقط میخواهم ببینم چند نفر...
View ArticleClik here to view.
داستان خون اشامی کابوس(nightmare)قسمت 14
در مقابلم پسری قد بلند با مو های کوتاه قرمز وچشمانی به رنگ سیاهی شب ایستاده بود:دوباره به هم رسیدیم(این جمله رو با لبخندی همراه با شیطنت میگه):ببخشید ولی من باید برگردام خوابگاهـ:چرا انقدر زود باهات...
View ArticleClik here to view.
داستان خون اشامی کابوس(nightmare)قسمت 15
سلامبا قسمت 15 اومدم این عکس رو تو گوگل وقتی تایت مر رو سرچ کردام اومد باید بگم این عکس ماله شخصیت ها نیستکوین:این جا چه خبره؟یک بار نشد تو بیای ودردسر درست نکنی!!!دارکو(از اون جایی که این اسم شبیه...
View ArticleClik here to view.
داستان خون اشامی کابوس(nightmare)قسمت 16
سلام این قسمت یه سورپرایزدارمر حال جمع کردن وسایلم بودم که دنییل گفت:مگه میخواهی اسباب کشی کنی؟؟میگم چند تا تیکه از وسایل هات رو که ضروری هست بردار بجنب:باشهکیفم رو خالی کردام ودوباره مشغول پر کردن شدم...
View ArticleClik here to view.
داستان خون اشامی کابوس(nightmare)قسمت 17
الان با دایل اپ اومدم مردم تا این پست رو بذارم:ضد حال .:به جای غر زدن بیا بریم بار ها رو تحویل گرفتیم ودر حال خروج از فرودگاه بودیم که چند تا دختر را دیدیم که در حال حرف زدن وخندیدن باهم بودن ....
View Articleداستان خون اشامی کابوس(nightmare)قسمت 18
دنییل:الهی کوین برات بمیره که تاحالا بلیط کنسرت ندیدی!!کوین:از خودت هم یکم مایه بذاری بد نیستدنییل:بلیط مال دو هفته دیگه است حالا حالا وقت برا ذوق کردن هست .خودت رو اماده کن که فردا کلاس ها شروع...
View Articleداستان خون اشامی کابوس(nightmare)قسمت 19
دارکو:دوباره همدیگر رودیدیم :افکر کنم دوباره وقتشه که به خونی که تو رگهات جاریه یه حالی بدیم نه؟:نه مرسی اینها اصولا با حال کردن رابطه خوبی ندارنانقدر عقب عقب رفتم تا به دیوار رسیدم دارکو:دیگه وقتشه...
View ArticleClik here to view.
داستان خون اشامی کابوس(nightmare)قسمت 20
عکس ومپایری یو کیس رو این دفعه گذاشتمچند تا قسمت تا پایان Night mare 1 موندهدنییل:تاحالا دیدی کسی از رو لباس جا بندازه؟؟؟؟؟...
View ArticleClik here to view.
داستان خون اشامی کابوس(nightmare)قسمت 21
سلام بعد قرنی با قسمت 21 اومدم وای نمیدونید چه قدر خوش حالم که فردا تعطیلهاز سالن زدیم بیرون ورفتیم سمت بچه هایی که قاشق زنی کرده بودند وداشتن با خوش حالی برمیگشتن خونه .اما دلم نیومد شادیشون رو خراب...
View ArticleClik here to view.
داستان خون اشامی کابوس(nightmare)قسمت 24
رای یک تحقیق زیست دبیر زیست بچه ها را دونفر دونفر گروه کرد بچه ها همگروه خودشان را انتخاب کرده بودند اما من تنها بودم دبیر اسم بچه ها وگروهشون را تک تک خوند ومن مجبورشدم با تنها نفری که مونده بود وغایب...
View ArticleClik here to view.
داستان خون اشامی کابوس(nightmare)قسمت 25
GHESMATE 25در باز شد و دنییل در حالی که خمیازه میکشید ودست هاشو کش وقوس میداد اومد تو ساکش را یک گوشه پرت کرد وخواست بره سمته تختش که یک لحظه چرخید سمت ما طوری که انگار اصلا متوجه حضور مانشده بود (چه...
View ArticleClik here to view.
داستان خون اشامی کابوس(nightmare)قسمت 26
:پس پاشو دیگه بریم موضوع تحقیقو از کیفم در اوردم وگذاشتم روی میز...
View ArticleClik here to view.
داستان خون اشامی کابوس(nightmare)قسمت 27 (قسمت اخر)
چاقوی بزرگی را از توی جیبش بیرون اورددستم را گرفت وکشید .اما من جیغ میزدام وسعی میکردام از دستش فرار کنمسرباز دیگری به کمکش امد .به جایی که شیارها شروع میشد کشیدنم .با ناامیدی جیغ میزدام...
View Articlenightmare2 -eps1
چشم که باز کردام توماشین دربغل کسی نشسته بودم .سرم را به سینه اش تکیه داده بودم .انقدر گیچ وخسته بودم که توانایی حرکت زیاد نداشتم .تب کرده بودم .تمام بدنم میسوخت .از تب درحال اتش گرفتن بودم .سرمو به...
View ArticleClik here to view.
nightmare2 -eps2--part1
/* /*]]>*/حدود دوساعتی بود که خواب بودام .کش وقوسی به بدنم دادم .از تکان های من بود که بیدار شد.خمیازه ای کشید وچشمانش را مالید . دستش را روی پیشانیم گذاشت وگفت:تبت اومده پایین ولی هنوز یکم داغی ....
View Article